راوی:حسین رحیمی
اگر صلیب سرخ به اردوگاه می آمد تعداد محدودی کاغذ و خودکار در اختیار می گذاشتند. اگر ۱۰ عدد خودکار در اختیار ارشد آسایشگاه می گذاشتند باید بعد از اتمام کار عینا ۱۰ عدد خودکار را تحویل می دادیم. اجازه نمی دادند کاغذ اضافه داشته باشیم. اگر نامه ای از خانواده یا عکسی از آنها پیش خود نگاه می داشتیم عراقی ها آنها را جمع و پاره می کردند. مجبور بودیم عکسها و نامه ها را جایی مخفی کنیم تا از گزند در امان بماند. تعدادی از دوستان توانستند نامه ها و عکسهایی را با خود به میهن بیاورند. عراقی ها ابتدای امر عراقی ها نامه ها را کنترل نمی کردند و بعدها مهر مسموح روی آنها می زدند. و بعدا که منافقین قدرت بیشتری پیدا کردند دقیقا نامه های اسرا را می خواندند. به هر چیزی شک می کردند نامه به مقصد نمی رسید.اتفاق می افتاد که چندین ماه از اسیری نامه به خانواده نمی رسید و از خانواده نامه به اسیر. سعی می کردیم مطالب حاوی اطلاعات را داخل آسایشگاه نگاه نداریم و آنها را بیرون از آسایشگاه مخفی می کردیم. حمام ها توسط بلوک ساخته شده بود، بسیاری اوقات نامه ها و برگه های مهم را داخل سوراخ ها و شیارهای بلوک ها پنهان می کردیم. اگر در وسایلی که می دادند مثلا قاشق تغییر حالتی می دادیم مثل تیز کردن از طرف عراقی ها حسابی به دردسر می افتادیم. یا تغییر در هر وسیله دیگری مثل آینه یا پتو و … داشتن کتاب دعا، نماز جماعت خواندن و گردهمایی از موارد ممنوع بود. هر از گاهی موزائیک های کف آسایشگاه را نیز بررسی می کردند که لق نشده باشد و کسی زیر آنها چیزی پنهان نکرده باشد.
عزاداری دسته جمعی قدغن بود . نمی توانستیم از خوردن غذای بی کیفیتی که می دادند سر باز زنیم. به صلیب نمی توانستیم شکایت کنیم. نباید با اردوگاه های دیگر ارتباط برقرار می کردیم. اگر جاسوسی از عراقی ها بین ما بود و او را شناسایی می کردیم عراقی ها ما را تنبیه می کردند. حق نداشتیم به سیم خاردارهای اردوگاه نزدیک شویم. اگر ریش خود را نمی تراشیدیم حتما تنبیه می شدیم.
ادامه دارد…
روایت از جبهه تا عنبر : قسمت شصت و هشتم
موقعيت هفتم و پاياني
question_answer0
خاطرات اسارت : قسمت هجدهم
question_answer0
بیمارستان الرشید بغداد : قسمت بیست و یکم
question_answer0
بیمارستان الرشید بغداد : قسمت ششم
question_answer0
خوب بد زشت در عنبر: قسمت بیست و پنجم
question_answer0
روایت از جبهه تا عنبر : قسمت سی و دوم
question_answer0
پنج شب و هشت سال – قسمت بیستم
question_answer0
درمانگران عنبر : قسمت چهل و یکم
question_answer0
بیمارستان الرشید بغداد : قسمت سوم
question_answer0
آخرین اعزام : قسمت سی و سوم
question_answer0