راوی : سیدمحمد میرمسیب

چند روزی زمین باغ را داشتم تا اینکه باجناقم زنگ زد یک باغ در محدوده شهر برای خریدن پیدا کردم
گفتم پول کافی ندارم او گفت زمین را به اوبده ومابقی را قسطی گفتم قبول می کند او گفت بله قبول میکند وقتی امدم وباغ رادیدم با اینکه خیلی خرج داشت قولنامه کردم و این شد که دیگر سرم به باغ گرم شد و چند سالی به باغداری مشغول بودم که روزی قفسه سینه ام در حین کار درباغ درد گرفت و گفتم شاید از درد معده باشد
آمدم خانه و داروی معده خوردم و فردای ان روز هم باز درد گرفت که امدم پیش دکتر و موضوع را در میان گذاشتم دکتر که نوه عمویم بود گفت نوار قلب بگیر و بیاور ببینم چه شده وقتی نوار قلب گرفتم و نشانش دادم گفت نامنظم است و به دکتر متخصص هم نشان بده وقتی رفتم وبه دکتر متخصص نشان دادم گفت زود برایم اکو بیاور وقتی اکو گرفتم و آوردم دکتر گفت باید انژیو شوی رگ قلبت گرفته
من که نمی دانستم انژیو چیست تنها با مدارک به بیمارستان اصفهان رفتم و وقتی انژیو کردم تازه متوجه شدم انژیو چیست در حین انژیو دکتر گفت دیگر نمی توانم بیش از این به رگها فشار بیاورم وممکن است پاره شود باید عمل باز انجام دهی چون من کلیه .گوش و شکم بعد ازادی عمل کرده بودم اصلا نترسیدم و چهار دکتر امد بالای سرم که باید اماده شوی برای عمل جراحی چون همراه نداشتم زنگ زدم پسرم و او امد گفت اینجا میخواهی عمل کنی گفتم بله امشب که نه فردا مرا عمل می کنند بعد پرستار امد تمام دستگاه مربوطه را وصل کرد و دستگاه ضربان قلب را هم وصل کرد و رفت
من با پسرم صحبت می کردم که چون هنگام انژیو خون از بدنم رفته بود وخسته بودم خوابم برد پسرم که دستگاه ضربان را دیده بود که خط صاف دارد فکر کرده بود تمام کرده ام با داد و فریاد پرستار را خبر کرد و من هم از سروصدای او بیدار شدم وقتی پرستار آمد بالای سرم به پسرم گفت دستگاه خراب است و من که تازه متوجه خرابی دستگاه شدم دیگر حاضر نبودم آنجا عمل کنم و به پسرم گفتم لباس مرا بیارو من از اینجا میروم …..

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید