راوی : سیدمحمد میرمسیب

تا اینکه فرمانده به هوش امد و نگاهی به اطراف کرد وگفت هنوز کف رود خانه هستیم گفتیم بله گفت با احتیاط بروید به گمانم به طرف نیروهای عراقی می رویم عراقیها بالای تپه مارا دیده بود ند ولی چون فاصله زیادی داشتند فقط علامت می داندکه به طرفشان برویم وانها هم نمی دانستند ما عراقی هستیم یا ایرانی فرمانده گفت دو نفر که خیلی زرنگ هستند وسرعت زیادی دارن بروند وبفهمند نیرو های خودی هستند یا عراقی وقتی انها رفتن فرمانده گفت همه باید برویم زیر ان صخره که اگر عراقی بودند ما را پیدا نکنند وما به طرف صخره در حرکت بودیم وتقریبا رسیده بودیم که ناگهان ان دو نفر با سرعت زیا د امدند وگفتند عراقی هستند زود مخفی بشوید ما همگی در زیر صخره پنهان شدیم وانها از بالا سرمان بسرعت رد شدندومعلوم بود به دنبال این دونفرند تا یک ساعت مخفی بودیم که هیچ خبری نشد و به یک باره از پایین رود خانه یک نفر با دستان بالا به صورت تسلیم به طرف ما می امد وفرمانده که در ان لحظه بی هوش بود وما نمی دانستیم چه باید بکنیم بدون سر وصدا ارام گلن گدن اسلحه را کشیدیم و اماده شلیک بودیم که فرمانده به هوش امد گفت چه خبر شده گفتیم یک نفر ی به طرف ما می اید نمی دانیم ایرانی است یاعراقی گفت صبر کنید معلوم می شود فعلا کسی کاری نکند تا خوب جلو بیاید وبعد بدون سروصدا هدایتش می کنیم داخل وقتی با دستان بالا خوب امد جلو یکی از برادران ارام ارام رفت جلو وبه او اشاره کرد که به طرفش بیاید ودر حالی که اسلحه خود را به طرفش گرفته بود امد داخل که تازه متوجه یه بسیجی کوتاه قد لاغر که در پشت این عراقیه هیکل درشت که قد بلند داشت پنهان بود وهمه به خنده افتادیم او می داشت اسیر را با پای خود به طرف نیروهای عراقی می برد به ان گفتیم کجا با این اسیر عراقی می رفتی با لهجه اصفهانی گفت خوب داشتم می بردمش تحویل نیرو های خودمون بدم بچها گفتند اگر مقداری دیگر رفته بودی او تورا تحویل نیروهای عراقی می داد هنوز هم معلوم نیست که شما را دیده باشند یانه وباز کمی صبر کردیم فرمانده وقتی به هوش امد گفت خوب الحمدلله بخیر گذشته تا حالا بعد روبه سرباز عراقی کرد به عربی سه بار از او پرسید ایران از کدام طرف است و او چیزی نمی گفت تا اینکه بچه ها خواستند اورا بترسانند سر اورا روی سنگی گذاشتند و سلحه را روی سرش و بعد یکی از بچه ها گفت واحد اثنی تا امد بگوید ثلاث سرباز عراقی شروع کرد عربی حرف زدن که ظاهراجهت مخالف عراقی ها را نشان می داد فرمانده گفت باز هم مواظب باشید این منطقه سرتا سر عراقی هست دهان اورا بسته و بعد ارام ارام بخلاف امدن مان برگردیم ولی با احتیاط تا اسیر نشویم وهمه اماده حرکت شدیم…..

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید